جدول جو
جدول جو

معنی تل قلعه - جستجوی لغت در جدول جو

تل قلعه
(تَ قَ عِ)
دهی از دهستان طارم است که در بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قِ زِ قَ عَ گُ)
دهی از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور واقع در 9 هزارگزی جنوب باختری چکنه بالا. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنه 445 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(تِ لِقْ قا عَ)
مرد بسیارسخن، لقب نهنده مردم را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، گول. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). احمق. (اقرب الموارد) ، تلقاع. عیبه. (اقرب الموارد). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(تُ قُ)
دهی از دهستان بکش است که در بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ کَ)
دهی از دهستان قمرود است که در بخش مرکزی شهرستان قم واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 12هزارگزی شمال خاوری مهاباد و 2هزارگزی خاور شوسۀ مهاباد به ارومیه. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریائی است. سکنۀ آن 989 تن است. آب آن از رود خانه مهاباد و محصول آن غلات، توتون، حبوبات و صیفی و چغندر و شغل اهالی زراعت وگله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(پَ قَ عَ)
نام قریه ای محقر در کوهستان شمالی تهران از دیه های شمیران و اکنون از ییلاقهای پایتخت است و آبشار آن معروف میباشد. کوههای پس قلعه دارای معدن سرب است. سابقاً اطلاع بر وجود این ده بعلت کوچکی و دورافتادگی وصعوبت طریق مشکل بود و بهمین سبب در مثل گویند: اگر فضول نباشد شاه چه میداند پس قلعه کجاست، مراد اینکه اگر شاه بر این قریۀ محقر و صعب الطریق خراج نهاده به سعایت نمامان است
لغت نامه دهخدا
(قِ زِ قَ عَ / عِ)
قلعۀ سرخ. سرخ حصار
لغت نامه دهخدا
(قِ زِ قَ عِ)
نام چهار قلعه و یک خیابان است که در شمال طهران واقع است و مشهور میباشد
لغت نامه دهخدا
(تَ قَ عَ)
دهی از دهستان کوهدشت است که در بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
قلعۀ تاج. ناحیتی بطارمین بر شمال سلطانیه. حمدالله مستوفی در نزهه القلوب آرد: طارمین ولایت گرمسیر است برشمال سلطانیه بر یک روز راه و در او ارتفاعات بسیارنیکو می باشد و اکثر میوۀ سلطانیه از آنجاست... اول طارم علیا از توابع قلعۀ تاج بوده است قرب صدپاره دیه است... (نزهه القلوب چ گای لیسترانج ج 3 ص 65)
لغت نامه دهخدا
(چَ قَ عَ)
دهی از دهستان بازفت بخش اردل شهرستان شهرکرد که در دو هزار و پانصد گزی شمال باختر اردل کنار راه کوهستانی مال امیر واقع است. کوهستانی و هوایش معتدل است و 120 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه بازفت. محصولش غلات، گردو، زردآلو و مختصری برنج. شغل اهالی زراعت وگله داری و راهش مالرو است. در این آبادی قلعه ای از آثار قدیم است و ساکنان این دهستان برای قشلاق به اطراف دزفول میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
نام محلی میان ایلیجا و مشاورک در راه تبریز به طرابوزان
لغت نامه دهخدا
(قَلْ عَ)
نام محلی براه حیدرآباد به خانه، در 16 هزارگزی حیدرآباد، میان حیدرآباد و نقده
لغت نامه دهخدا
(تُ قَ عِ)
دهی از دهستان جم است که در بخش کنگان شهرستان بوشهر واقع است و 104 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
مکانی واقع در ساحل چپ رودخانه ی گرگان، از شهرهای ترکمن
فرهنگ گویش مازندرانی
گریه همراه با ناله، زاری و فریاد، خیلی سریع، باشتاب
فرهنگ گویش مازندرانی
چشمه ای در روستای یخکش بهشهر، گردویی که پوستش به راحتی جدا شود
فرهنگ گویش مازندرانی